سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فرستاده تو میزان خرد تو را رساند و نامه‏ات رساتر چیزى است که از سوى تو سخن راند . [نهج البلاغه]
 

 
   

فقط به خاطر تو
 
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:0
 

بابا جونم :: 83/9/24::  12:13 عصر

نقل از دو هفته نامه موازی (دوشنبه 16 اذر ماه 83)

الگویی از رفتار معقول در جنس مخالف

نوشتار حاضر تحت عناوین زیر سامان یافته است :
الف ) مدخل بحث
ب ) طرح آیات مربوطه
ج) درسهایی از الگوی قرآنی در ارتباط دختر و پسر
د) جمع بندی و نتیجه گیری

الف) مدخل بحث :
در مقدمه نوشتار ، برای ورود به بحث تأمل بر روی نکاتی چند در رابطه با مفهوم الگو ضروری می نماید :

1 ) واژه الگو را مرحوم دهخدا در لغت نامه ، در معانی سر مشق ، مقتدی ، اسوه ، قدوه ، مثال ، نمونه آورده است . و در اصطلاح ، "آلن بیرو" ، الگو" را بدین نحو تعریف نموده است :
الگو آن چیزی است که شکل گرفته و در یک گروه اجتماعی به این منظور که به عنوان مدل یا راهنمای عمل در رفتارهای اجتماعی به کار می آید ، حضور می یابد . از دیدگاهی هم کارکردی و هم _ روانی _ اجتماعی باید گفت الگو ها آن شیوه های زندگانی هستند که از صوری فرهنگی منشأ می گیرند .
افراد بهنگام عمل بطور طبیعی با این الگو ها سروکار دارند و اعمال آنها با این الگوها تطابق می یابند .

2 ) واژه الگو ( pattern ) که کاربردی در علوم اجتماعی و تربیتی دارد ، از سوی بعضی محققین معادل و مترادف واژه "اسوه" گرفته شده که در فرهنگ دینی و اسلامی مستعمل است .

مثلاً گفته می شود که "اسوه نیز همچون معادل فارسی الگو ، علاوه بر آنکه بر نمونه های عینی و مصادیق خارجی امور و مفاهیم اطلاق می شود ، به معنی طرحها و روشهای عمل و سلوک نیز می باشد ." و حال آنکه بعضی دیگر معتقدند که اگر اسوه ها را افرادی بدانیم که از افق های بلند و بسیار دور دست ، مردمان اعصار مختلف را تحت تأثیر خود قرار می دهند . در سطحی محدود تر می توان از الگوها یاد کرد که در محیط خویش با دیگران تفاوت دارند و می توانند نمونه های عینی برای سر مشق گرفتن نوجوانان و جوانان باشند.

3 ) از جمله روشهای تربیتی برای ساختن و بازسازی جسم و جان افراد ، بهره بردن از روش " توجه دادن به الگوها است."
اگر چه الگوها می توانند " بد یا خوب باشند ، ولی در یک نظام تربیتی ، تمرکز و توجه به الگوهای خوب و حسن است . در این پژوهش نیز به عنوان الگوی حسنه " روابط دختر و پسر " از نگاه دینی به ترابط " موسی و دختران شعیب " توجه و تأکید شده است .
ضمناً معنای الگو در این پژوهش متفاوت از اسوه گرفته شده تا کلیه نقش آفرینان در این داستان بتوانند پند آفرین و مدل تربیتی باشند و واضح است که "موسای" قبل از پیامبری که در این نوشتار مورد تأمل قرار گرفته ، به تعریف الگوی متفاوت از اسوه نزدیک است . ( در قرآن مجید از دو پیامبر تحت عنوان اسوه یاد شده است . حضرت ابراهیم ، سوره ممتحنه / 4 و پیامبر اسلام ، احزاب / 21 )

ب) طرح آیات مربوطه :
بدنیست ، قبل از هر گونه داوری و تحلیل در روابط دختر و پسر ، الگوی منتخب در قرآن ، به نقل از ابن کتاب مقدس عیناً منعکس گردند . این داستان را می توانیم در سوره قصص از آیه 23 به بعد ببینیم (4) : داستان مربوط به زمانی است که حضرت موسی از شهر مصر با حال ترس و نگرانی از دشمن به جانب مدین بیرون رفت . در آیه 23/ قصص می خوانیم " و چون به سر چاه آبی در حوالی شهر مدین رسید ، آنجا جماعتی دید که حشم و گوسفندانشان را سیراب می کردند .
و دو زن را یافت که دور از مردان در کناری به جمع آوری و اختلدها گوسفندانشان مشغول بودند . موسی به جانب آن دو رفته ، گفت شما اینجا چه کار می کنید ؟ گفتند که منتظریم تا مردان ، گوسفندانشان را سیراب کرده ، باز گردند ، آنگاه گوسفندان خود را سیراب کنیم و پدر ما مردی سالخورده است . "
در آیه 24 / قصص اشاره شد که موسی گوسفندانشان را سیراب کرد و دست به دعا برداشت . در آیه25/ قصص آمده " موسی هنوز از دعا لب نبسته بود ، دید که یکی از آن دو دختر با کمال وقار و حیاء باز آمده گفت پدرم از تو دعوت می کند تا به منزل ما آیی و در عوض سقایت گوسفندان ما به تو پاداش دهد. چون موسی نزد او ( شعیب ) و دختران رسید و سرگذشت خود را با شعیب حکایت کرد ، شعیب گفت اینک هیج نترس که از شر قوم ستمکار نجات یافتی ." در آیه 25/ قصص می خوانیم . " یکی از آن دو دختر ( صفورا ) گفت : ای پدر این مرد را به خدمت خود اجیر کن که بهتر کسی که باید به خدمت برگزید ، کسی است که امین و تواناست . " و در آیه 26/ قصص آمده" شعیب گفت : من اراده آن دارم که یکی از دو دخترم را به نکاح تو در آورم ... " و در آیه بعد از پذیرش این عهد از سوی موسی سخن به میان آمده است .
اگر پذیرفته شده باشد که طرح داستانها در قرآن گزافه نبوده بلکه برای درس ، پند و عبرت است ، در اینصورت بازیگران و نقش آفرینان قصه ها و داستانها الگوهای خوب یا بدند و نقش آفرینان _ مثبت ، الگوهای حسنه قرآنند . با این نگاه اکنون به درسهایی که از این الگوی حسنه قرآنی برای ارتباط دختر و پسر می توان آموخت ، می نشینیم .

ج ) درسهایی از الگوی قرآنی در ارتباط دختر و پسر :

1) اگر در این داستان ، دختران شعیب ، الگوی دختران و موسی ، الگوی پسران در روابط دختر و پسر باشد حداقل دو الگوی ارتباطی در این داستان نفی می شود ، اول : الگویی که از ترابط آزاد و بی حد و حصر پسر و دختر دفاع می کند . زیرا دیدیم که نقل قرآنی دلیل آنکه دختران نخواستند با جنس مخالف براحتی اختلاط ، بلکه حتی ارتباط بگیرند .
دوم : الگویی که نفی مطلق ازتباط دختر و پسر می کند . این الگو نیز از نگاه قرآنی مردود است ، زیرا موسی وقتی دختران را در کنار چاه دید ، با آنها ارتباط کلامی گرفت و از مشکل آنها پرسید و این تعامل حکایت ازمشروعیت از تباط کلامی بین دختر و پسر در صورت ضرورت و نیاز دارد .
پس الگوی مطلوب دینی در ارتباط دختر و پسر ، پذیرش ارتباط مقید و مشروطً است ، نه نفی ارتباط مطلقاً و نه وجود هر گونه ا زتباط مطلقاً .
در آیات دیگر از قیود تعامل دو جنس مخالف ، خودداری از نگاه ناروا است ، که از آن در سوره نور 30و31 به "غض" بصر یاد شده است . در قرآن فرمان و دستور آن نیست که زن و مرد و دختر و پسر در ارتباط با هم "غمض" بصر که بستن چشم است ، داشته باشند بلکه فرمان ، غض بصر است که منظور کنترل چشم از نگاه خیره ، هوس آلود ، مریض و کنترل نشده است . و این نکته یعنی ارتباط مقید دو جنس از نگاه دینی .

2) از جمله نکات بسیار مهم که در ترابط دختر و پسر در آیات مورد بحث مطرح شده ، شیوه راه رفتن دختر شعیب نزد موسی است . (گر چه مشهور آن است که شعیب این آیات همان شعیب پیامبر است ولی بعضی از علماء مثل عبدالله ابن عباس ، آنرا غیر از شعیب پیامبر می دانند )
در آیه 26 / قصص این قید را "مشی با حیا" ( تمشی علی استحیاء ) ذکر نموده است . در تعامل دختر با پسر مشی مبتنی بر حیاء ، عفاف ، وقار ، متانت بسیار حائز اهمیت است . زیرا شیوه حرکت ، سبک سخن گفتن ، نحوه لباس پوشیدن حامل پیام است و در هر فرهنگی ، با مخاطبش سخن می گوید .
لازم به توضیح است که برخورد متکی به " حیا " ، با برخورهای غلط دیگر از اساس متفاوت است .
" حیا " یک صفت پسندیده اخلاقی است و عبارت است از کنترل ارادی رفتار خویش ، به منظور حفظ حریم بین خود و دیگران . حیا ، رفتاری است اختیاری و ارادی ، در حالیکه " شرم " ، یک نوع ناتوانی در اظهار وجود و ابراز خود است شرم و خجالت یک حالت هیجانی است که فرد در آن به شکل غیر ارادی ، از انجام عملی و یا بیان عقیده ای و یا حضور در جمع و جماعتی ، خودداری می کند . در چنین و ضعی ، فرد مضطرب است و بر رفتار خود تسلط اندکی دارد و
حال آنکه در حیاء‌ فرد بر خود مسلط است . در حیاء‌ نیز فرد از انجام دادن اعمال و بیان گفتار و یا برخورد مستقیم با فرد یا افراد اجتناب می ورزد ، لکن این اجتناب و خودداری مبتنی است بر خونسردی،آرامش و هشیاری فرد . در چنین شرایطی ، فرد علی رغم توانایی در تحقق یک عمل ، بنا به دلایلی عقلانی ، ‌از تحقق آن اجتناب می کند .
در آیه از حیاء در رفتار دختر شعیب سخن به میان آمده، اما رعایت " حیا " در تعامل دختر و پسر مختص دختران نیست . چنانچه در روایات ذیل همین آیات ، وقتی که موسی به منزل شعیب از طریق همین دختر فرا خوانده می شود ، می خوانیم که دختر برای راهنمایی از پیش او حرکت می کرد و موسی پشت سرش . باد بر لباس دختر می وزید و ممکن بود لباس را از اندام او کنار زند . حیاء و عفت موسی اجازه نمی داد ، چنین شود . از این رو به دختر گفت : من از جلو می روم ، بر سر دوراهیها و چند راهیها ، مرا راهنمایی کن .
حاصل آنکه اولاً : دختر و پسر از هر گونه ارتباط نفی نشده اند و در صورت نیاز می توانند با هم سخن بگویند : ثانیاً : کلام ، لباس و شیوه رفتاری ، حامل بار معنایی است و زبان دارد . از این رو باید در رنگ لباس ، نوع آن ( تنگ ، کوتاه ، آستین نامناسب و ... ) ، کفش ، و انتخاب کلمات و طرز ادای آن ( با طنازی و نرم و ... ) دقیقاً رعایت حیاء را نمود ؛ ثالثاً : رعایت عفاف و حیا ویژه جنس خاصی نیست و پسر مهذب و دختر عفیف در ترابط هر دو باید رعایت همه جوانب آسیب پذیر به حیا و عفاف و وقار را بنمایند . رابعاً : مراد از حیا ، انزواگرایی ، کناره گیری و برخوردی مبتنی بر شرم نیست .
با این توضیح برداشت آنانی که ذیل آیه گفته اند " شاید یک داستان نویس امروز که پروای قلم و نوشتن نیز نداشته باشد در ترسیم این لحظه ( زمان مواجهه دختر با موسی برای دعوت کردن به نزد پدر ) به صورت گل انداخته از شرم دختر اشاره می کرد ، اما قرآن شرم را در گامهای دختر توصیف می کند ، نه درسیمای او . بی آنکه از دست و پا گم کردن ، توصیف و نشانی باشد ."  این برداشت ناصواب است ، زیرا برخورد شرم آمیزی در کار نبوده تا قرآن از دستپاچگی دختر گزارش دهد ، بلکه برخورد مسلط و مبتنی بر حیا بوده است و آیه نیز بدان اشعار دارد و برخورد شرمگینانه در ترابط دختر و پسر مذموم است و حال آنکه گام برداشتن بر گستره حیاء ممدوح و مطلوب است و این درسی است از که آن الگوی قرآنی استنتاج می گردد .

3) امروزه آنچه در سطح جامعه ما به عنوان مشکل اساسی در سطح خانواده و محیطهای آموزشی رخ می نماید وجود روابط پنهانی بین دختران و پسران است . و حتی از جمله عوامل زمینه ساز در برقراری روابط پنهانی ، احساس رسالت برخی از دختران و پسران به منظور یافتن دوست برای یکدیگر است . در برقراری روابط پنهانی می باید به نقش عواملی که اولین پیوندها را ایجاد می کند و همین پیوندها موجبات استمرار روابط پنهانی را فراهم می آورند نیز به خوبی توجه کرد .
اما آیا از آیات مورد بحث و از این الگوی قرآنی در رابطه با معضل روابط پنهانی و راههای مواجهه با آن می توان درس و پندی آموخت ؟ به نظر می رسد که آنچه که در منابع روایی آمده گره گشاست که چون آن دو دختر بر خلاف عادت هر روزه بزودی به خانه برگشتند و گوسفندان را با خود آوردند ، پدرشان که ا ز زود آمدنشان تعجب کرده بود ، پرسید : چه سبب شد که امروز به این زودی بازگشتید ؟ دختران گفتند:مرد صالحی بر سر چاه بود که با مشاهده وضع ما بر ما ترحم کرد و گوسفندانمان را آب داد و ما زود تر به خانه آمدیم .
به عبارت دیگر روابط پنهانی عمیق و کثیر یکدفعه شکل نمی گیرد . با برخورد اتفاقی ، خصوصاً اگر در قالب رفع مشکل و حاجتی باشد که بر قلب و لسان آدمی اثر مطلوب بگذارد ، به سمت روابطی گسترده تر و احیانا نامطلوبتر می رود . در اینجا از راههای آسیب زدایی در ارتباط دختر و پسر آن است که همان اولین برخورد ،‌ در فضای خانوادگی مطرح شده و افراد مجربتر و والدین سرد و گرم چشیده ، راهنمایی های لازم را در اختیار نسل جوان قرار دهند . در صورتیکه دختر و پسر مشکلات و حوادث جدید و برخورد قابل توجه روزانه را با افراد مجربتر در فضای خانواده مطرح کنند و والدین نیز بتوانند نقش مفید ، راهنما و سازنده ایفاد کنند . با روابط پنهانی و ناسالمی که محتمل است متعاقب برخورد اول شکل گیرد ، گرفته می شود .
البته واضح است که چنین اقدامی ، اولا : روابط صمیمی والدین و نوجوانان و جوانان را می طلبد . باید فرزندان محیط خانه را سالم ، امن و قابل اعتماد احساس کنند تا درد دلها و مشکلات را با والدین در میان بگذارند . ثانیا : والدین باید شرایط نسل بعدی را درک کنند و سعة‌ صدر داشته باشند ،‌ تا واقعیتها را بشنوند و به راه حلها بیندیشند . این چنین اقدامی از « انقطاع نسلها » در محیط خانواده جلوگیری نموده و ضمن ایجاد فضای سالم در نظام خانوادگی ، به راه حلهای مطلوب نیز می رسند .
چنین پیامی را به وضوح از الگوی قرآنی روابط دختر و پسر می توان آموخت ، زیرا دختران آنچه را که رخ داده بود با پسر جوانی در خانواده مطرح می کنند و پدر حکیمانه نسبت به آن عکس العمل نشان داد .
نه تنها دختران را در ارتباط گرفتن با آن پسر سرزنش نکرد ، بلکه دخترش را به دنبال آن فرد صالح فرستاد و ...

4) از نکاتی که در فرهنگ عامیانه ، ‌ارزش تلقی نمی شود و شاید حتی ضد ارزش نیز قلمداد شود آن است که برای تشکیل زندگی مشترک ، دختری از پسری خواستگاری نماید . حال با توجه به الگوی قرآنی مورد بحث در ارتباط دختر و پسر ،‌ پرسش اساسی آن است که آیا از نگاه دینی ،‌ برای زندگی مشترک دختر در انتخاب شریک زندگی می تواند پا پیش بگذارد یا خیر ؟
در رابطه با پرسش حاضر چند نکته قابل بحث اند :
اول : ارتباط دختر و پسر حیطه عامی دارد که یکی از موارد و مصادیق آن روابط دختر و پسر برای ازدواج است .
روابط می تواند اداری باشد ( ارتباط دو همکار اداری یا یک فرد اداری با جنس مخالف از مراجعه کننده )
این تعامل می تواند تحصیلی باشد و ... اما ارتباط دختر و پسر برای رسیدن به زندگی مشترک ، ارتباط عمیقتر و حساستری است و از این رو در فتاوای فقهی علیرغم حساسیت های ویژه ، آزادی عمل زیادی را در ارتباط بین دو جنس مخالف پذیرفته است مثلاً امام خمینی درباره زن و مرد و پسر و دختر که برای ازدواج اقدام می کنند بر این باور بودند که « هر یک از زوجین می توانند بدن دیگری را با شرایط ذیل به منظور تحقیق ببیند : نگاه به قصد لذت و ریبه نباشد ؛ 2) ازدواج متوقف براین نگاه باشد ؛ 3) مانعی از ازدواج این دو در میان نباشد . "
دوم : آنچه که ا زآیات مورد بحث به عنوان الگوی قرآنی تعامل ارتباط دخترو پسر استنباط می شود آن است که این یکی از دختران است که به پدرت گفت:
" یا اَبت استأجره ، اِن خیر من استاجرت القوی الامین " ( قصص / 26 ) ، ای پدر این مرد را به خدمت خود اجیر کن که بهتر کسی که باید به خدمت برگزید ، که امین و تواناست .
و پدر با پذیرش این پیشنهاد ، به موسی طرح ازدواج با این دختر را باشرایطی مطرح کرد ( قصص / 27 ) به عبارت دیگر ، در اصل دختر با ظرافت خاصی و به صورت غیر مستقیم ، پیشنهاد ازدواج با موسی را داد .
اینجاست که از آیه مورد بحث می فهمیم که دختران در گزینش همسر ، خصوصاً اگر فرد مناسب و ایده آلی را سراغ دادند می توانند و باید فعال باشند ولی اگر طرح مسأله را مستقیماً ،به مصلحت نمی دادند ، با تمهید مناسب و یا با واسطه ای ، پیشنهاد خود را برای مطلوب و محبوب خود مطرح نمایند .
پس خواستگاری دختر از پسر نیز مانند خواستگاری پسر از دختر هم " عقلا" قابل دفاع است و هم " نقلا". و در نقل نیز آیات مورد بحث شاهدی از کتاب خدا درباره خواستگاری مرد است .این تأ یید را در سیره نبوی نیز مثلاً در داستان زیر می توان دید . داستانی که با اندک اختلاف در کتب شیعه و سنی آمده است ، ا ز اینقرار : زنی آمد بخدمت پیامبر اکرم و در حضور جمع ایستاد و گفت : یا رسول الله مرا به همسری خود بپذیر . رسول اکرم در مقابل تقاضای زن سکوت کرد ، چیزی نگفت ، زن سرجای خود نشست . مردی از اصحاب بپا خاست و گفت : یا رسول الله ، اگر شما مایل نیستید ، من حاضرم . پیغمبر اکرم سوال کرد : مهر چی می دهی ؟ هیچی ندارم . اینطور که نمی شود ، برو به خانه ات شاید چیزی پیدا کنی و به عنوان مهر به این زن بدهی .... مرد خواستگار حرکت کرد برود ، رسول اکرم او را صدا کرد : آهای بیا . آمد . بگو ببینم قرآن بلدی ؟ بلی یا رسول الله ، فلان سوره و فلان سوره را بلدم . می توانی از حفظ قرائت کنی ؟ بلی می توانم . بسیار خوب درست شد . پس این زن را به عقد تو در آوردم و مهر او این باشد که تو به او قرآن تعلیم بدهی . مرد دست زن خود را گرفت و رفت " .
سوم : اما اینکه دختر شعیب به دو ویژگی موسی اشاره داشته و گواهی می دهد : یکی اینکه او قوی و نیرومند ا ست و دیگر آنکه او امانتدار و مورد اعتماد است. این مدعای دختر خاستگاهش کجاست؟ از چه رو او می تواند به چنین باوری رسیده باشد؟ در این رابطه مفسرین از جمله گفته اند "قوت او را به هنگام کنار زدن چوپانها از سر چاه برای گرفتن حق این مظلومان و کشیدن دلو سنگین را یکه و تنها از چاه فهمیده بود و امانت و درستکاریش آن زمان روشن شد که در مسیـر خانه شعیب ، راضی نشد ، دختر جوان پیش روی او راه برود ، چرا که ممکن است باد لباس او را جابجا کند . بعلاوه از خلال سرگذشت صادقانه ای که برای شعیب نقل کرد نیز قدرت او در مبارزه با قبطیان روشن می شود . هم امانت و درستی او که هرگز با جباران سازش نکرد و روی خوش نشان نداد .
از این الگوی قرآنی در روابط دختر و پسر ، حداقل نکته ای که در بحث اخیر می توان آموخت آن است که در صورتیکه این ارتباط قرار باشد که به زندگی مشترک منتهی گردد ، باید طرفین به ویژگیهای مناسب هم توجه کنند و این ویژگی ها باید جامع باشد هم خصایص مناسب جسمی ( در این آیه قدرت و قوی بودن مرد ) و هم خصایل مناسب روحی و اخلاقی ( در این آیه امانت و درستکاری ) را در برداشته باشد .

د ) جمع بندی و نتیجه گیری :

1 ) طرح داستانهای قرآنی ، صرفاٌ مطرح کردن قصه و یا رمانی نیست ، بلکه بار هدایتی آنها مورد توجه است و باید غایات داستانها و جوهره آنها را یافت  و سرلوحه زندگی قرار داد . اگر قرآن مجید کتاب انسان سازی است و اگر اسلام دین کامل است ، باید برای مسأله روابط دختر و پسر طرح ، ایده و الگو ارائه نماید و چنین کاری در سوره قصص صورت پذیرفته و با تأمل در ابعاد موضوع می توان برای شرایط حاضر نکات اساسی در تعامل و ترابط دختر و پسر آموخت :

2 ) در این داستان قرآنی ، بازیگران و نقش آفرینان دو جنس مخالف هستند ، که هر دو فعالند ، طرفین هر دو پیامهای سازنده برای دیگران دارند . مرد داستان ، در نهایت لقب قوی و امین را از آن خود می کند و زن داستان ، صفت حیاء را به خود اختصاص می دهد و بر بال حیاء راه می رود :

3 ) در این داستان اصل ارتباط دختر و پسر ، به عنوان یک ضرورت زندگی پذیرفته شده است ولی این ارتباط ، یک ارتباط عاطفی ، پنهانی و بی حد و حصر نیست و با قیودی مورد پذیرش قرار گرفته است .

4) از نکاتی که از این الگو قابل استنتاج است اینکه دختر و پسر در روابط عادی و ضروری نه باید شرم بیجا داشته ، دستپاچه شده ، مضطرب شوند و نه باید پرخاشگری نموده و به یکدیگر اهانت کنند ، بلکه خوب است با شناخت از واقعیتهای جنس مخالف و از بین بردن ترسها ، دلهره ها ، هیجانها و نیز احساس خصومت و خشونت نسبت به یکدیگر ، با خونسردی و صلابت شخصیت با جنس مخالف برخورد نموده و از رفتار سبک ، خودنمایی و جلب توجه جنس مخالف به وظایف محوله در اجتماع عمل کنند .

5 ) اگر ارتباط دختر و پسر قرار است که به ازدواج منجر گردد ، مناسبتی ندارد که یک روابط پنهانی و مکتوم باشد ، بلکه با هماهنگ نمودن خانواده ها در شرایطی تا حد قابل توجهی می توانند از یکدیگر شناخت جسمی و روحی کسب نمایند . روابط پنهانی دختر و پسر آسیبهای فردی ، اجتماعی و ... دارد که باید از آن پرهیز نمود .

6) در روابط سالم بین دو جنس مخالف . اصل نباید برتظاهر ، ریا و خودنمایی باشد . آنانی که سعی دارند با لباسهای بسیار ویژه ، آرایشهای آن چنانی و ... برای خود ایجاد جذابیت نمایند ، قطعاٌ از ضعفی درونی رنج می برند و بدینوسیله به دنبال جبران کاستی جسمی یا روحی خود هستند . وگرنه کسی که فضیلت جسمی ، عقلی و قلبی دارد ، چه ضرورتی دارد که با حرکات تصنعی در مقابل دیگران ظاهر شود ؟ شخصیتهای رشید ، خودبخود در ارتباط و تعامل برای دیگران به جهت فضایلشان زیبا جلوه می کنند .پس درارتباط سالم دختر و پسر خوب است ، هر یک به دنبال آن باشد که توانایی های علمی ، هنری ، اخلاقی ، ورزشی ، رزمی و ... کسب نمایند و طبیعی ، قوی و سالم در مقابل یکدیگر ظاهر شوند    



موضوعات یادداشت

بابا جونم :: 83/9/10::  1:42 عصر

شکل رفتار با جنس مخالف‏

على زینتى

ترم اول هستم و تازه با محیط دانشگاه آشنا شده‏ام. لطفاً درباره رابطه دختر و پسر در دانشگاه و شرایط آن برایم توضیح دهید.

همان‏گونه که خود مى‏دانید، تاکنون در محیط تحصیلى کمتر با جنس مخالف برخورد داشتید. در مقاطع تحصیلى قبلى، یعنى دوره دبستان، راهنمایى و دبیرستان با فضاى آموزشى مختلط مواجه نبودید و زندگى آموزشى شما فارغ از حضور جنس مخالف بود و در این محیطها، تعامل و برخوردى با جنس مخالف نداشتید. شاید محیط دانشگاه، اولین تجربه برخورد مستقیم و بى واسطه شما با جنس مخالف است. بر این اساس، با شکل این نوع ارتباط و پیامدهاى مثبت و منفى و راهکارهاى کنار آمدن با این پدیده، آشنایى ندارید. پر واضح است که همین نا آشنایى مى‏تواند موجب خسران و ضرر آموزشى گردد و ممکن است که به جاى سود علمى و آموزشى، ضرر اجتماعى، اخلاقى و حیثیتى نیز به شما تحمیل کند و بدون قصد و برنامه قبلى، شما را از هدف دور کرده، به سمت انحراف‏هاى پیش‏بینى نشده ببرد. بر این اساس، آگاهى از مواجه صحیح با این پدیده و ارتباط سالم و صحیح داشتن با جنس مخالف و شناخت از شرایط، آداب و مقررات این نوع ارتباط و برخورد با این پدیده براى شما لازم و ضرورى است. از این رو، به منظور روشن‏گرى، نکاتى را تقدیم مى‏داریم:

اما قبل از پرداختن به جزئیات مورد نظر توجه شما را به یک نکته اساسى جلب مى‏کنیم که کلید ارتباط با تمام انسان‏ها را در تمام محیطها در دستتان مى‏نهد.

انسان، هرگز بى‏ارتباط با دیگران زندگى نکرده است و اگر چه سطح و نوع ارتباطها تنوع مى‏پذیرد، ولى ارتباطات انسانى، هیچ‏گاه قطع نشده است؛ زیرا براى آدمى، ارتباط با همنوع یک ضرورت است. نوع و کیفیت ارتباط را اهداف و اغراض ما تعیین مى‏کند. به این سبب، گاهى ارتباط آموزشى است، گاهى اقتصادى، گاهى فرهنگى و برخى اوقات اجتماعى. هدف یک ارتباط، در قالب پیام مبادله شده، فراهم مى‏شود و به دست مى‏آید. افزون بر آن که هر نوع ارتباطى، شرایط خاص خود را دارد که باید رعایت گردد تا ارتباط به هدف خود برسد. یک مجموعه داراى اصول و قواعدى کلى است که باید در تمام ارتباطها رعایت گردد. یکى از این اصول، این اسم که هرگز ارتباطها نباید با همدیگر همپوشى و تداخل نمایند؛ یعنى در ضمن یک ارتباط، نباید هدف گم شود. پیام مبادله شده که معین کننده نوع ارتباط است، باید محدود و منحصر به همان نوع ارتباط باشد؛ مثلاً در ضمن یک ارتباط اقتصادى نباید ارتباط خانوادگى و پیام خانوادگى مبادله شود. این تداخل، موجب ضرر به هر دو نوع ارتباط خواهد شد و هر دو را از اهدافشان دور مى‏سازد و همچنان که اگر در ضمن ارتباط آموزش، حواس شما متوجه مطالب دیگر شود، موجب افت کیفیت آموزش مى‏شوید. در ارتباط دیگر نیز تداخل پیام‏ها، موجب افت سطح ارتباط مى‏شود. پس باید به اصول ارتباطهاى انسانى پاى بند بود تا بتوان به اهداف ارتباطها دست یافت.

شاید توجه دارید که علت اصلى حضورتان در دانشگاه - همان گونه که از نام این محیط پیداست - تحصیل دانش و علم است و نه تحصیل چیز دیگر؛ از این رو، ارتباط اساسى و اصلى شما با تمام افراد در این محیط، یک ارتباط آموزشى است و اگر ارتباط دوستى یا اقتصادى و... برقرار شود، در مسیر تکمیل ارتباط آموزشى و یا مقدمه‏اى جهت رسیدن به اهداف آموزشى است. اگر در دانشگاه در پرتو یک ارتباط اقتصادى، لوازم التحریر، فیش غذا، لباس و... تهیه مى‏کنید، همه براى تأمین اهداف آموزشى و تحصیل علم و دانش است. هر رفتار و یا ارتباطى که شما را از این هدف دور کند، آفت زندگى دانشجویى و انحراف از مسیر ارتباط آموزشى تلقى مى‏شود.

هر ارتباط دیگرى غیر از ارتباط آموزشى، فقط یک عامل مزاحم است و باید آنها را از مسیر زندگى دانشجویى خود حذف کنید تا بتوانید به اهداف علمى و معرفتى خو نایل آیید.

پس از دیدگاه تعلیم و تربیت، ارتباط با جنس مخالف، یک عامل مزاحم است و در اولین گام، سطح تمرکز شما را کاهش مى‏دهد. کافى است یک پیام غیر آموزشى از جنس مخالف نظر شما را به خود جلب نماید تا ساعت‏ها فکر و ذهن شما را به خود مشغول سازد. توجه دارید که تا کنون تنها با تکیه بر دیدگاه تعلیمى و تربیتى، به بررسى این پدیده پرداخته‏ایم و نتیجه سخن آن که هر عمل و ارتباطى که ارتباط آموزشى و فعالیت تحصیلى شما را تحت الشعاع خود قرار دهد و کمیت و کیفیت دانش اندوزى شما را کاهش دهد، باید از زندگى دانشجویى شما حذف شود.

توجه داریم که تأثیرمزاحمتى ارتباط با جنس مخالف، هرگز نه قابل کتمان است و نه با مزاحمت‏هاى دیگر - همانند سرو صدا - قابل مقایسه مى‏باشد؛ یعنى کسى نیست که بگوید ارتباط با جنس مخالف، همانند خرید لوازم التحریر مقدمه‏اى براى تحصیل موفق است؛ زیرا بروز عامل مزاحم، برابر است با افت تحصیلى و افزون بر این، تحقیقات انحام گرفته و تجربیات افراد مبتلا به ارتباط با جنس مخالف، گویاى افت شدید تحصیلى این گونه افراد است.

موضوع ارتباط با جنس مخالف، تنها نظر دانشمندان و صاحب نظران تعلیم و تربیت را به خود جلب نکرده است؛ بلکه این مسئله از دیدگاه فقهى، حامعه شناختى، روان شناختى و... نیز مورد بررسى قرار مى‏گیرد. اینک از دیدگاه روان شناختى این مسئله را مورد بررسى کوتاه قرار مى‏دهیم.

1. دهنده پیام. 2. گیرنده پیام. 3. محتواى پیام. 4. کانال. 5. رسانه. از بین این امور، بیشترین تأثیر و نقش تعیین کننده، نقش اصلى آن، مؤلفه سوم (محتواى پیام) است. آن چه یک ارتباط را از دیگر ارتباطها متمایز مى‏سازد، محتوا و پیام است. حال سخن این است که در ارتباط دوستى با جنس مخالف، چه نوع پیامى مبادله مى‏گردد که آن را ارتباط دوستى با جنس مخالف مى‏گویند؟ چرا ارتباط با استاد در کلاس درس را ارتباط دوستى نمى‏گویید و یا ارتباط با دفتردار دانشگاه را ارتباط آموزشى و دوستى مى‏گویید؟ آیا چیزى جز محتوا و پیام مبادله شده، مى‏تواند نقش مؤثر و تعیین کننده‏اى داشته باشد؟ اینک باید مشخص کنیم که در ارتباط دوستى با جنس مخالف، محتوا و پیام مبادله شده چیست که آن را از دیگر ارتباطها، همانند اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و... متمایز مى‏سازد؟

آن چه در ارتباط با جنس مخالف مبادله مى‏شود، محبت و عشق است؛ ولى محبتى که یک همجنس از ارائه آن ناتوان است. از این رو به سراغ جنس مخالف مى‏رویم؛ پس محبت از نوع جنسیتى است و اگر پیام آرامش، سکون و... نیز مبادله مى‏گردد، رنگ جنسیتى - نه جنسى - پذیرفته است. در این نوع ارتباط چون قواعد و شرایط و تعهدات طرفین تعریف نشده است و به صورت ناقص از فرهنگ غربى اقتباس شده است، با پیامد منفى فراوانى همراه مى‏باشد؛ مثلاً چون سطح دوستى تعریف نشده، دوستان در برابر همدیگر احساس تعهد نمى‏کنند که معمولاً با خیانت، بى وفایى، شکست و... همراه است.

گاهى اوقات به واسطه این که سطح دوستى و ارتباط تعریف نشده است، اندک اندک از ارتباط دوستى فراتر رفته، همسان با ارتباط خانوادگى و کارکردهایى از آن دست مى‏شود و چون شرایط آن با توافق طرفین قرین نشده، به هتک حیثیت اجتماعى و چه بسا خسارت‏هاى جبران‏ناپذیر - به ویژه از طرف دختر - همراه مى‏شود و هرگز کسى در ابتدا پیش بینى نمى‏کند که این دوستى، به این نقطه ختم شود؛ ولى کم کم به جایى مى‏رسد که سرمایه‏اى جز ندامت باقى نمى‏ماند.

بنابراین چون در فرهنگ دینى و عرف ایرانى ما، این نوع ارتباط هنوز تعریف نشده و شرایط، مقررات و آداب، تعهدهاى طرفین تعیین شده است، نباید به سراغ آن برویم؛ چون هر ارتباطى که از شرایط، آداب و تعهد لازم فارغ باشد، نه تنها به هدف خود نمى‏رسد، بلکه جز خسارت نتیجه‏اى ندارد. اگر ارتباط اقتصادى با آداب، شرایط و تعهدهاى بیگانه باشد، نه تنها سود نمى‏دهد، بلکه خسارت اقتصادى تنها نتیجه آن خواهد بود. در این نوع ارتباط هم، وضعیت به همین منوال است.

در ارتباط دوستى با جنس مخالف، آن چه در معرض خسارت و ضرر (و یا بهتر بگوییم تهدید) قرار مى‏گیرد، مال، سرمایه و تحصیل دانش نیست؛ بلکه آبرو و پاکى است که اگر از کف رود، هرگز جبران‏پذیر نیست. آیا انسان عاقل حاضر است که در یک ارتباط دوستى فاقد تعهد لازم الاجرا و غیر قابل نقض، حیثیت خود را در معرض آسیب و خطر قرار دهد؟ اگر این ضرر رخ داد، چه کسى آن را جبران مى‏کند و آیا آبروى بر باد رفته، قابل برگشت است؟ بسیار افرادى که هرگز گمان نمى‏کردند به بى آبرویى و از دست دادن آبرو و... مبتلا شوند؛ ولى مبتلا شدند. بنابراین، از دیدگاه روان شناختى بین فردى نیز چون ارتباط دوستى با جنس مخالف فاقد شرایط یک ارتباط سالم مى‏باشد و ویژگى‏هاى لازم در مؤلفه‏هاى آن رعایت نشده است، یک ارتباط شکست خورده و مقرون به آسیب مى‏باشد و تا زمانى که به یک تعهد طرفینى همراه با رعایت آداب و شرایط منتهى شود، باید از آن سخت اجتناب کرد.

حال که ارتباط با جنس مخالف در فضاى آموزشى و غیر آموزشى ممنوع است، پس شکل رفتار ما با جنس مخالف چگونه باید باشد؟

به طور کلى در جامعه ما چند شیوه برخورد وجود دارد که یک شیوه آن درست و شیوه‏هاى دیگر غلط است.

برخورد مبتنى بر شناخت و احترام متقابل، برخورد صحیح با جنس مخالف است. در این شیوه، دختران و پسرانى هستند که به محض دیدن یکدیگر خود را نمى‏بازند و هیجان زده نمى‏شوند. اینان یک نگاه و یک کلام از جنس مخالف را به عشق تعبیر نمى‏کنندو آن را در ذهن خود و در رؤیاهاى خویش نمى‏پرورانند؛ بلکه در برخوردها در مجامع فامیلى، تحصیلى و... بسیار با وقار و سنگین برخورد مى‏کنند و در عین پرس و جو از احوال یکدیگر و پاسخ گویى به پرسش‏هاى آنان، دچار افراط در خنده و شوخى نمى‏شوند. آنان جنس مخالف را افرادى چون پدر، مادر، برادر و خواهر خود نمى‏دانند و آدابى را که از لحاظ شرعى و اجتماعى در برخورد با آنان لازم است، رعایت مى‏کنند. آنان بر اثر تربیت خانوادگى، برقرارى رابطه پنهان با جنس مخالف را بى معنا مى‏دانند و درباره روحیات جنس مخالف به حد کافى آگاهند و براى برقرارى روابط نیزدیک و صمیمى با جنس مخالف، برنامه دارند و آن را از طریق ازدواج و فراهم آوردن شرایط مقبول اجتماعى، به تحقق مى‏رسانند.

شیوه‏هاى نادرست ارتباط

1. برخورد احساسى و هیجان زده این رفتار بر اثر عدم شناخت صحیح از جنس مخالف است و یک ابراز محبت ساده را نشانه عشقى عمیق مى‏دهند و هیجان زده مى‏شوند که معمولاً در دختران چنین واکنشى بیش از پسران به چشم مى‏خورد.

2. برخورد خشک و محدود؛ عده‏اى از جوانان بر اساس تربیت‏هاى غلط، گاهى در میان خویشان و آشنایان از افراد غیر هم جنس اجتناب مى‏کنند و رفتارى سرد و یا خشن دارند؛ البته خشک نبودن هرگز به معناى رعایت نکردن حدود شرعى نیست؛ ولى رعایت موازین شرعى هم لزوماً به معناى بد اخلاقى و سرد بودن نمى‏باشد.

3. داشتن روابط پنهانى؛ داشتن روابطى مثل نامه نگارى، تماس‏هاى تلفنى و مخفیانه، گذشته از این که چه عواملى باعث این گونه روابط بین بعضى از جوانان ما شده، باید یادآور شویم که عواقب روانى و اجتماعى بسیار خطرناکى در این گونه روابط وجود دارد که متأسفانه بیشترین آسیب آن نصیب دختران ما مى‏شود.

4. افراط در معاشرت؛ بعضى از خانواده‏ها به بهانه اجتماعى کردن فرزندان خود سعى در ایجاد روابط افراط گونه بین پسر و دختر مى‏کنند که نوعى تبعیت کورکورانه از فرهنگ غربى است.

بنابراین به نظر اسلام شیوه صحیح در رابطه با جنس مخالف، همان شیوه‏اى است که توضیح آن گذشت.

در ارتباط با جنس مخالف، در حالى که در قالب شکل اول ارتباط برقرار مى‏کنید، از اصول بیان شده زیر پیروى کنید:

1. برخورد با جنس مخالف بر اصل تکبر ورزى استوار شده است؛ یعنى معیار و قانون برخورد با جنس مخالف متکبرانه بودن آن است. رفتار صمیمانه و چهره گشاده و لب خندان داشتن، براى مواجه با همجنس و محارم است؛ نه براى نامحرم و جنس مخالف. راه حفظ حریم و مصونیت و حرمت نهادن براى خود، تکبر ورزى است تا ناشناسان و نا محرمان به حریم شما بار نیابند؛ مگر آن که محرم راز شوند بد گویى و ناسزاگویى لازم نیست و رفتار متکبرانه داشتن لازم است. بى اعتنایى، خود برتر بینى، فاصله گرفتن، حریم براى خود قائل شدن از جلوه‏هاى رفتارى مطلوب با جنس مخالف است.

2. به برخى از تأثیرات مثبت و اندک این ارتباط دل خوش نکنید و بدانید که انسان‏هاى پشیمان اندک اندک به خط قرمز رسیدند و از آن عبور کردند. اگر شما یک قدم جلو بگذارید، باید تا ده قدم از ارزش‏هاى خود عقب‏نشینى کنید. جاذبه طبیعى و زیستى دختر و پسر، به ویژه در سنین جوانى، زمینه انحراف ارتباطهاى انسانى را فراهم مى‏سازد. در محیط آموزشى هم نباید از آفاتى که در جاذبه‏هاى زیستى ریشه دارد، غفلت کنید؛ زیرا روابط انسانى از این ناحیه، بسیار آسیب‏پذیرفته و به انحراف مى‏گراید. بر همین اساس شارع مقدس به ما هشدار مى‏دهد که هرگاه دو غیر هم جنس در قالب هر ارتباطى در مکانى خلوت و دور از دید دیگران قرار گیرند، شیطان آنها را به سمت روابط تهدیدآمیز مى‏کشاند و باید از آن محیط و ارتباط گریخت.

نکته دیگرى که به این حساسیت مى‏افزاید، تهدید مستمر و لحظه به لحظه این خطر است؛ یعنى در حالى که دیگر عوامل تهدید کننده، نیازمند زمان و مکان خاصى هستند تا آدمى را در معرض تهدید قرار دهند و در رفتار وى نفوذ کنند، این عامل همیشه نقش تهدید کننده دارد و انسان هوشیار نباید یک لحظه خود را از این تهدید در امان ببیند.

3. محیط آموزشى بدون ارتباط آموزشى نیست و طرف دوم این ارتباط، همیشه از جنس شما نیست. شاید شما در برخى اوقات مجبور به برقرارى ارتباط با جنس مخالف شوید؛ در این صورت، یقیناً از محدوده پیام آموزشى تجاوز نکنید و فقط به مبادله همین نوع پیام - در صورت مستقیم یا غیر مستقیم - اکتفا کنید. براى این که یقین کنید مخاطب شما پیام دیگرى دریافت نکرده است و پیام دیگرى مبادله نکرده‏اید، به نکات زیر بسیار پاى بند باشید.

1. به محض احساس دریافت پیامى غیر اموزشى، سریع رابطه را در همان لحظه قطع کنید.

2. در فضاى آموزشى مختلط، مواظب نگاه خود باشید و به پیام‏هاى شفاهى، کتبى و... افراد مزاحم توجه نکنید و حتى اگر به داد و فریاد متوسل شدند، ناشنیده گرفته، از موقعیت دور شوید.

3. در جمع دوستانى که به این نوع روابط دل خوش کرده‏اند، شرکت نکنید و حداقل وقتى به گزارش این نوع عملکرد خود مى‏پردازاند، از آنها کناره بگیرید.

4. توجه داشته باشید که هیچ انسان مبتلا به انحراف رفتارى با قصد و غرض قبلى به این وادى وارد نشده، بلکه دست‏هاى ناپیدایى او را به این هلاکت مبتلا ساخته است. شما نیز از حیله این دست‏ها خود را در امان نپندارید؛ زیرا همیشه آنها با شما و در کمین شما هستند؛ گرچه شما از آنها فافل هستید.

منابع

1. جولیاتى وود، روانشناسى ارتباطات میان فردى.

2. محسنیان راد، روانشناسى ارتباطات.

3. روانشناسى ارتباطات اجتماعى.

4. مهرآرا، روانشناسى اجتماعى.


موضوعات یادداشت

بابا جونم :: 83/9/10::  1:32 عصر

رضا فرهادیان
 

74

على‏رغم این‏که افراد ناآشنا به مبانى دینى، اسلام را بدان متهم مى‏کنند که مخالف حضور دختران در اجتماع است، احادیث صریحى داریم که طالب علم و دانش و فراگیرنده آن، چه دختر و چه پسر، محبوب خدایند و براى کسب دانش و کارهاى مفید اجتماعى، دختران و پسران مى‏توانند با حفظ پوشش و عفاف، به‏راحتى در جامعه ظاهر شوند و به انجام وظیفه بپردازند.
حضور دختر و پسر در اجتماع، با اختلاط دختر و پسر، یکى نیست. روابط اجتماعى به سبکى که دنیاى غربْ آن را پذیرفته است و رواج مى‏دهد، اختلاط دختر و پسر است و پیامدهاى زیانبار آن را نیز مى‏بیند و به روى خود نمى‏آورد.
اسلام با اختلاط دختر و پسر مخالف است، نه با شرکت دختر و پسر در مجامع عمومى و علمى با حفظ حریم. آنچه در جامعه اسلامى مذموم است، روابط ناصحیح دختر و پسر در جامعه است، نه حضور فعّال آنها در اجتماع.
از زمان رسول اکرم(ص)، در جامعه مسلمین، غالباً سنّت جارى بر این بوده که حضور دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه، با صیانت از قلمروهاى شخصى و توأم با پاک‏دامنى و بزرگ‏مَنشى باشد. دختران و پسران و زنان و مردان، هیچ‏گاه از مجالس و محافل عمومى و مساجد، منع نمى‏شده‏اند ؛ ولى همیشه حفظ «حریم» و «حرمت» و «کرامت» و «عفاف»، به عنوان یک اصل در جامعه حکومت کرده و رعایت شده است. رفت و آمد دختران و پسران در مجامع و محافل عمومى و مساجد و حتى کوچه و خیابان و بازار و... به طور مختلط و دوش به دوش نبوده است. روشى که همچنان فرهنگ غالب بر جوامع اسلامى است و به وضوح، با فرهنگ غربى متفاوت است.

آزادى دختر و پسر

اسلام به اهمیت و ارزش فوق‏العاده پاکى و سلامت شخصیّت دختر و پسر و لزوم رعایت حقوق فرد و جامعه در ارتباطها ، نگاه‏ها، شنیدن‏ها و مکالمات مستمر تأکید دارد و به هیچ عنوان راضى نمى‏شود که حریم قُدسى دختر، خدشه بردارد یا پسر از دایره عفت و پاکى خارج شود. امّا دنیاى امروز، تحت تأثیر فرهنگ غربى، به نام آزادى (و صریح‏تر بگویم: «آزادى روابط»)، روح پاک جوانان دختر و پسر را سرگردان و گرفتار هیجانات بیهوده مى‏کند. آزادى مورد نظر هم به جاى این‏که به شکفتن استعدادها و خلاقیت‏ها کمک کند، موجب هدر رفتن نیروها و استعدادهاى شاداب جوانى شده و جوانان را از دایره زندگى و اندیشه متعادل، خارج ساخته است.
دخترى که از آغوش خانواده بیرون مى‏آید، به کجا روى بیاورد که به دام سودجویانى که عواطف پاک و دل ساده و آرزوهاى انسانى او را به بازى مى‏گیرند، نیفتد و سرنوشت و شخصیّت و سلامتى‏اش به خطر نیفتد؟
برخى از سنّت‏ها و آداب اجتماعى ما که جوانان را از اجتماعى‏شدن، ارتقاى شخصیت علمى - فرهنگى و انتخاب گروه همسالان همفکر و همسر مناسب بازداشته‏اند، نه دینى و نه منطقى‏اند ؛ امّا در عین حال، کنار گذاشتن تمامى سنّت‏ها و پذیرش بى‏قید و شرط فرهنگ حاکم بر جهان پیشرفته نیز رفتار عاقلانه‏اى به نظر نمى‏رسد.
فرهنگ غربى، خواسته یا ناخواسته، به نام آزادى و در راه رسیدن به آن، فضاى جامعه را ناامن و کانون خانواده را متزلزل نموده است. در
 

75

چنین فضایى، هیجانات کاذب و عطش کامجویى‏ها، فرصت اندیشیدن و خلوت معنوى و لذّت رفتارهاى اخلاقى و خویشتندارى‏هاى عفیفانه را از انسان گرفته است.
در جهان به اصطلاح «آزاد»، علاقه واقعى جوانان به علم و دانش، هر روز، کم‏تر مى‏شود و جوانان به کار و حرفه، رغبت نشان نمى‏دهند و از رعایت قوانین و مقررات اجتماعى و انسانى فرارى شده‏اند.
در این جوامع، بر اثر بى‏بندوبارى‏ها و تلاش‏هاى دائمى شهروندان براى رسیدن به منافع و رفاه بیشتر و نادیده انگاشتن حریم‏هاى انسانى و پیام‏هاى انبیا، هر روز، جنایات تازه‏اى در شرف تکوین است، که عشق‏هاى دروغین خیابانى و دوستى‏ها و ارتباطهاى کوچه وبازارى، تنها نقطه‏هاى آغاز شمرده مى‏شوند.
در جوامع غربى و مقلّد غرب، نسل جوان، هدف بیشترین تبلیغات رسانه‏اى براى مصرف بیشتر محصولات تجارى‏اند (لباس‏هاى مُدِ روز وماه و سال، لوازم آرایش و خودآرایى، خوردنى‏هاى جدید، نوشیدنى‏هاى تازه، فیلم‏ها و آوازهاى سبُک یا غیر اخلاقى، موادّ انرژى‏زا و توهّم‏زا و...) بدون آن‏که فرصت انتخاب داشته باشند و یا بتوانند آگاهانه از حلقه و گردونه‏اى که درونش قرارگرفته‏اند، خارج شوند.
در جامعه‏اى که به هیچ اصل اخلاقى یا آرمان غیر مادّى پایبند نیست، همگان قربانى‏اند، مگر آن‏که به شکارچى تبدیل شوند. بدین ترتیب، روشن است که روابط آزاد، لازمه اقتصاد آزاد است. براى این‏که همیشه در جهان، حرف اوّل را در تولید بزنند، باید جهانیان را به مصرف کنندگان دائمى محصولات ارزشمند یا بى‏ارزش خود تبدیل کنند و شکسته شدن حریم‏ها (حریم خانه، حریم خانواده، حریم شخصى، حریم سنّت‏هاى اخلاقى و ملّى و...)، گام نخست در ترویج محصولات و تربیت نسل تخدیر شده و مصرف کننده است. نسلى که در گام بعدى، چه نظامى باشد و چه نباشد، به عنوان سرباز غرب و فرهنگ غربى، در برابر تمام آنها که استقلال و عزت خود را پاس مى‏دارند، خواهد جنگید!
اکنون بنگرید که در جوامع غربى و کشورهاى تحت نفوذ آنان، الگوهاى دخترها و پسرها، چه کسانى هستند؟ آیا افراد عالم و دانشمند و متفکّر و هنرمند واقعى‏اند یا هنرپیشه‏هاى جلف و فاقد ابتکار و بى‏اندیشه‏اى که تنها ظاهرى جذّاب دارند؟ آیا این روند، سقوط اخلاقى و دلیل انحطاط و موجبِ سرگردانى و بدبختى نسل جوان دختر و پسر یک جامعه نیست؟ آیا متفکّران و مربّیان بزرگ غرب در دهه‏ها و سَده‏هاى گذشته، با آن همه مبارزات پیگیر و تحمّل آن‏همه رنج، چنین فضاى فرهنگ‏سوز و مادّیت‏زده‏اى را آرزو کرده بودند؟ و آیا شایسته است که ما به جاى تصحیح و ارتقاى فرهنگ خویش، خود را به چنین فضاى وهْم‏آلودى بسپریم؟

حریم

جامعه دینى، در روابط اجتماعى خود، توجهى ویژه به حصار عفاف و حریم شخصى دختر و پسر دارد. روش اسلام، این است که انسان، معتدل و متعادل زندگى کند و از هر افراط یا تفریطى به دور باشد. خداوند نیز مسلمانان را «امت متعادل» مى‏نامد (1).  و افراد اجتماع را به روش صحیح زندگى فرامى‏خواند و در مقرّرات خود، همه جنبه‏هاى نیاز دختر و پسر را در نظر مى‏گیرد. از جمله، دختران را تا حدودى که منجر به زیان‏دیدن و انحراف آنها نشود، از شرکت در اجتماع، نهى نمى‏کند.
رسول خدا(ص) به برخى از زنان اجازه مى‏دادند که حتى در
 

76

جنگ‏ها براى امداد و کمک به مجروحان و سربازان، شرکت کنند و در تاریخ اسلام، نمونه‏هاى بسیارى براى مشارکت زنان و دختران در فعالیت‏هاى اجتماعى ذکر شده است. روشن است که رعایت حریم‏ها از سوى زنان و مردان، تضمین لازم براى دوام چنین مشارکتى است و حضور زنان و دختران در فضاهاى عمومى یک جامعه، مشروط به صلاحیت اخلاقى و متانت مردان و پسران آن جامعه است.

روابط آزاد

اسلام به خطراتِ ناشى از روابط به اصطلاح «آزاد» دختر و پسر کاملاً آگاه است و نهایت مراقبت را در روابط و برخوردهاى دختران و پسران دارد، تا حدى که منجر به انحراف و فساد نشود و طرفدار مشارکت دختران و پسران در جامعه به شکل معقول و با حفظ حریم است.
اسلام، در عین این‏که اجازه شرکت در محافل، مدارس، دانشگاه‏ها، مساجد و... را به جوانان دختر و پسر مى‏دهد، دستور مى‏دهد که به صورت مختلط نباشد و محلّ نشست و برخاست‏ها از یکدیگر جدا باشد.
پیامبر اکرم (ص) در زمان زندگى خویش دستور دادند که درِ ورودى زنان به مسجد از درِ ورودى مردان، جدا باشد. و نیز نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) آن زمان که مسجدشان یک در داشت، فرمودند که شب هنگام که نماز تمام مى‏شود، نخست خانم‏ها از مسجد خارج شوند و بعد، مردها. پس مى‏بینیم که در روزگار پیامبر(ص) نیز زنان در کنار مردان، در صحنه‏هاى اجتماعى از جمله مساجد، و حتّى ساعتى از شب گذشته، حضور دارند ؛ امّا عمداً از زمینه‏هاى پیدایش کشش‏هاى جنسى، تا نهایت ممکن، کاسته مى‏شود.
راهنمایى‏هایى که در احادیث و آیات براى حریم گرفتن دختر از پسر و زن از مرد در ارتباطات و روابط اجتماعى بیان شده است، بیانگر این حقیقت است که از نظر روانى - تربیتى، رها کردن دختر و پسر در فضاى جذّابیت و کشش متقابل در مناسبات و روابط، سخت زیانبار است و بلکه پُل یا گردنه‏اى است که پهلوان‏ها نیز در آن مى‏لغزند. با این مبنا، دعوت به روابط آزادتر و کسب تجربه از خلال آنها، خدمتى به جوانان محسوب نمى‏شود ؛ بلکه آنها را از رسیدن به آرامش و ثبات از طریق تشکیل خانواده و وفادارى به آن، دورتر مى‏سازد.
آنچه که اسلام به صورت یک توصیه اخلاقى در مورد جامعه مدنى ابراز مى‏دارد، این است که اجتماع مدنى، تا حدّ ممکن، غیر مختلط باشد. در مدینة النبى شرایطى فراهم گردید که روح آدم‏ها بال و پر گرفت و جوانان در جوّى سرشار از آگاهى و مسئولیّت، با داشتن فرصت انتخاب و حقّ ارضاى طبیعى و کنترل غرایز، رشد کردند و خویشتندارى و عفاف، زمینه‏ساز ظهور چهره‏هاى فکرى و معنوى برجسته‏اى در میان آنان گردید.
در شرایط مساعد فکرى - معنوى که حریم دختر و پسر رعایت شود و جوان، مجال اندیشیدن و انگیزه و امکان به کمال رسیدن داشته باشد، گل‏هاى زیبایى همچون یوسف(ع) و مریم(ع) مى‏رویند؛ امّا در جوامع به اصطلاح «آزاد»، به خاطر همه‏جایى شدن کشش‏ها و انگیزش‏هاى جنسى و خروج روابط جنسى از حریم خانواده (یعنى نظام اخلاقى ارضاى این غریزه)، ما کم‏تر شاهد ظهور چهره‏هاى خویشتندار و پاکدامن هستیم.
چه لزومى دارد که در جامعه و محافل آموزشى و دانشگاهى و اجتماعات عمومى و در جریان فعالیت‏ها و تلاش‏هاى فردى و اجتماعى، دختران و پسران، به اصطلاح: «دوش به دوش» (یعنى عملاً با تداخل حریم‏هاى شخصى)، فعالیت‏هاى خود را انجام دهند؟ آیا اگر همین تلاش‏ها با حفظ حدّ اقلّى از فاصله انجام پذیرد، نقصى در کار و اُفتى در فعالیت‏ها حاصل مى‏شود؟
این یک واقعیّت است که در جریان فعالیت‏هاى اجتماعى، تداخل قلمروهاى شخصى دو جنس، آنها را از کار و تولید و فعالیت، باز مى‏دارد. و این، در مورد جوانان، بیشتر صادق است ؛ چرا که در میان آنها به خاطر قوى‏تر بودن غریزه و سرعت هیجان، خیلى زود، پاى جنسیّت به عرصه کار و تولید و تلاش فکرى، باز مى‏شود ؛ چیزى که در جمع زنان و مردان داراى خانواده و پایبند به آن، کم‏تر و دیرتر اتّفاق مى‏افتد.
نگاهى گذرا به پژوهش‏هاى روان‏شناسى - تربیتى و بولتن‏هاى «روان‏شناسى کار» و آنچه هم اکنون در کارخانجات و مدارس و متروهاى اروپا و ژاپن و... در حال فراگیر شدن است (یعنى فاصله‏گذارى مناسب میان دو جنس، بر اساس خواست خود آنها و حتّى به مقدار پیشنهادى خودشان)، تأییدى بر مدّعاى ماست.

معیارهاى اخلاقى براى معاشرت

الف) در نگاه

رسول اکرم (ص) به حضرت على(ع) فرمود: «اى على! نگاه اوّل، براى توست چرا که ابزار شناخت است؛ امّا نگاه دوم به زیان توست». (2) حقیقتْ این است که در مناسبات و روابط اجتماعىِ دختر و پسر، پیشنهاد دین و اصل اخلاقى، ترک نگاه‏هاى شهوانى دختر و پسر به یکدیگر و پرهیز از لذّتجویى‏هاى بى‏ضابطه و بازى‏کردن با عواطف یکدیگر است.
جوانى که چشمش به جنس مخالف مى‏افتد و احیاناً از وى خوشش مى‏آید، مى‏خواهد که براى بار دوم نیز به وى نگاه کند و لذّت ببرد. نوبت اوّل، چون نگاه و تلذُّذ غیر عمدى است، مانعى ندارد ؛ ولى نوبت دوم، چون به قصد لذّت بردن از دیگرى و بهره‏جویى از سرمایه دیگرى است ، جایز نیست.
امام صادق(ع) فرمود: «نگاه کردن به نامحرم، تیرى زهرآگین است که از ناحیه شیطان پرتاب مى‏شود».(3)  و «چه بسیارند نگاه‏هاى کوتاه و لذّت‏هاى زودگذرى که بعدها حسرت‏ها و تأسّف‏هاى طولانى درپى خواهند داشت!». (4) با همه این مرزبندى‏ها و سفارش‏هاى خیرخواهانه، در اسلام، نگاه کردن دختر و پسر به یکدیگر و گفتگوى آنها، چنانچه به قصد خواستگارى و ازدواج (یعنى رفتن به سمت تشکیل کانون خانواده و رسیدن به ثبات و آرامش) باشد، مانعى ندارد.

ب) در پوشش

پوششى که اسلام براى دخترها مقرّر کرده است، بدین منظور نیست که جلوى فعالیت‏هاى اجتماعى آنان را بگیرد و از خانه بیرون نروند. پوشش دخترها در اسلام، این است که دختر در معاشرت خود با پسران، بدن خود را (بجز صورت و دست‏ها) بپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمایى نپردازد.
حقیقت، این است که در مسئله پوشش که در روابط دختران و پسران در جامعه به عنوان یک عامل مؤثّر مطرح است، یک پرسش
 

77

جدّى پیش روى ماست: آیا براى خودِ دختر، بهتر است که پوشیده (به معناى واقعى آن) در اجتماعْ ظاهر شود، یا نیمه عریان؟ آیا با توجه به احساسات و کششى که دختر و پسر به یکدیگر دارند و با آسیب‏پذیرى جدّى عاطفى و محدود بودن قدرت طبیعى دخترها در دفاع از خویش و حریم خویش، باید هر پسرى حق داشته باشد که از هر دخترى در هر محفلى حدّاکثر تمتّعات را (بجز یک مورد خاص) ببرد یا نه؟ چرا مردان باید آزاد باشند تا همچون کالا به زن بنگرند؟ آیا همین نگرش نیست که نظام خانواده را در غرب، متزلزل کرده است؟ راه حل چیست؟
اسلام با وضع نمودن نوعى مقرّرات براى پوشش، حفظ سلامت جسم و جان فرد و روح جامعه را تضمین کرده است. به این ترتیب، حجاب زن، حقیقتاً مصونیت‏بخش و پاسدار حریم اوست. مگر نه این‏که: «هر آنچه دیده بیند، دل کند یاد»؟
در آیین اسلام، پسران فقط در موقعى که تشکیل خانواده دادند و آگاهانه انتخاب کردند و مسئولیت پذیرفتند، در کانون گرم و صمیمى خانواده است که مى‏توانند با دختر(به عنوان همسر قانونى خود)، پیوند کامیابى برقرار کنند. قبل از آن، نباید فکر و ذهن هیچ دختر یا پسر جوانى به این موضوع، مشغول باشد و مانع فکر و تحصیل و کارهاى زندگى او و دیگران شود.
در جامعه اسلامى، هر نوع کامجویى بدون قبول مسئولیت یا کامیابى هیجانى و بدون تعقّل و تفکّر و انتخاب، اساساً ناپسند شمرده مى‏شود ؛ اصلى که اتفاقاً به تازگى در روان‏شناسى جدید غرب نیز به صورت جدّى مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است.
پس مى‏توان گفت که اسلام، نه‏تنها به دختران و پسران جوان به چشم موجوداتى خطرناک که باید محدود شوند، نمى‏نگرد، بلکه حتّى غریزه جنسى را نیز در راه تشکیل خانواده و استمرار نسل و آرامش و شادابى (یعنى بهداشت روانى فرد و جامعه) به کار مى‏گیرد.
جوان، سرشار از استعدادهاست و غرایز مختلف او (حقیقت‏جویى، علم‏خواهى، زیبایى‏طلبى، آفرینشگرى، و...) همگى نیرومندند. کدام انسان خردمندى مى‏پذیرد که تمامى این غرایز، در پاى غریزه جنسى قربانى شوند؟ اگر بپذیریم که آزادى روابط دختر و پسر، بهداشت روانى آنها و کل جامعه را به خطر مى‏اندازد و انضباط اخلاقى آنها و کل جامعه را مختل مى‏سازد، ناگزیر باید به سطحى از محدودسازى روابط، تن در دهیم ؛ محدودیت‏هایى که براى افراد سالم جامعه، یک انتخاب عاقلانه‏اند و براى بیماران هوس، یک اجبار، تا نتوانند آزادانه از دیگران بهره‏کشى کنند و روح و جسم دیگران را بیازارند.
اوّلین فایده‏هاى این روش، امنیت فضاى خانواده و اجتماع، ارتقاى موقعیّت زنان و دختران، شکوفایى استعدادهاى مختلف جوانان، و... اند که مهم‏ترین نشانه‏هاى «بهداشت روانى» یک جامعه محسوب مى‏شوند که زمینه لازم براى تولیدات فکرى و صنعتى و توسعه ابعاد مادّى و معنوى جامعه است.

ج) در اندیشه و قلب

نبودن حریم بین دختر و پسر، و آزادى در معاشرت‏ها، هیجانات و التهاب‏هاى جنسى را افزایش مى‏دهد و با خارج کردن میل جنسى از تعادل و مسیر طبیعى‏اش، آن را به صورت یک عطش روحى و یک خواست سیرى‏ناپذیر و اشباع نشدنى در شکل و تنوع فراوان درمى‏آورد.
غریزه جنسى، غریزه‏اى نیرومند، عمیق و پردامنه است که هرچه انسان به آن میدان بیشترى بدهد، آتش آن، شعله‏ورتر مى‏گردد و نه خاموش‏تر. مثل افراد آزمندى که هرچه پول بیشترى به دست بیاورند،
 

78

حریص‏تر مى‏شوند.
تاریخ از آزمندى‏هاى جنسى، بسیار یاد مى‏کند. پادشاهان، از نظر حسّ تصرّف و تملّک زیبارویان، در هیچ نقطه‏اى متوقف یا سیراب نشده‏اند. صاحبان حرمسراها، هر روز در پى شکارکردن شکار دیگرى براى خود بوده‏اند.
اسلام به قدرت شگرف این غریزه، توجه کامل کرده و هشدارهاى زیادى درباره خطرناک بودن نگاه جنسى بى‏ضابطه و خلوت کردن پسر و دختر با هم و معاشرت‏هاى کنترل نشده آنان مى‏دهد و از طرفى تدابیرى براى تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و براى هر یک از دو جنس، تکلیف‏ها و مقرراتى معین نموده است.
به عنوان نمونه، قرآن کریم مى‏فرماید: «به مردان بگو چشم‏ها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشیده دارند و به زنان نیز بگو تا چشم‏ها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند».(نور، آیه 31)
آیین ما از ما مى‏خواهد که اندیشه‏مان را هوس‏آلود نکنیم، خیال گناه را در ذهن خود نپروریم، به نامحرمانْ خیره نشویم و دزدانه نگاه نکنیم، به قصد لذّت‏هاى جنسى به نامحرمى ننگریم و با چنین قصدى به معاشرت‏هاى اجتماعى قدم نگذاریم.

د) در گفتار

شنیدن صداى دختر براى پسر، در صورتى که قصد لذّت‏بردن و خوش‏آمدن در کار نباشد، اشکالى ندارد. در عین حال، بر اساس همان اصلِ «روابط حدّاقل» که گفتیم، مادام که ضرورتى در کار نباشد، ترک آن، عاقلانه‏تر است.
براى دختر، شایسته نیست که در سخن گفتن با پسرى، صداى خود را نازک کند و به نحوى با عشوه و اطوار، سخن بگوید. خداى متعال در قرآن، به زنان مى‏فرماید: «در حرف زدن، صدا را نازک و مهیّج نکنید که موجب طمع بیماردلان گردد»(5) و امام على(ع) مى‏فرمود: «به دختران جوان، سلام نمى‏کنم که مبادا پاسخ آنها دلم را به لغزش افکند». (6)

ه) در رفتار

احتیاطها و توصیه‏هاى دین مبین اسلام، مبنى بر دور نگه‏داشتن و فاصله داشتن دختران و پسران نامحرم از یکدیگر، صرفاً به خاطر حفظ سلامت روحى اجتماع و پاکى خانواده و عزت و شرف و تعالى آحاد شهروندان است تا حتى براى لحظه‏اى، فکر آلوده به ذهن پسر و دختر عفیف، راه نیابد و افکار آنها مشغول به مسائلى که وقت آن نرسیده است، نشود.
روح جوان، فوق‏العاده تحریک‏پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک‏پذیرى روح انسان، محدود به حدّ خاصى است و پس از آن، آرام مى‏گیرد. همان قدر که انسان از رسیدن به جاه و مقام و ثروتْ سیر نمى‏شود، در میل جنسى(سِکس) نیز چنین است.
در محیطهاى آزاد و باز، هیچ پسرى از تصاحب زیبارویان و هیچ دخترى از متوجّه کردن پسران به خود و تصاحب قلب آنان سیر نمى‏شود. از طرفى، هوس، در هیچ نقطه‏اى توقف نمى‏کند و تقاضاى نامحدود انسان، خواه ناخواه، انجام ناشدنى است و امکان برآوردن همه خواسته‏ها هیچ‏گاه براى بشر، میسّر نیست.
دست نیافتن به آرزوها و هوس‏ها، در جاى خود، منجر به اختلالات روحى و بیمارى‏هاى روانى مى‏گردد. به محیطهایى که بى‏بند و بارى در آنها زیاد است، بنگرید. خواهید دید که در آن محیطها، آمار بیمارى‏هاى روانى و مشکلات روحى، بالاست. شاید مهم‏ترین علت، همین آزادى جنسى و تحریکات فراوان روانى است که به وسیله عکس‏ها، مجلّات، فیلم‏ها و سى‏دى‏ها و محافل مختلِط تفریحى و حتّى در کوچه و خیابان و تبلیغات کالاها و مُدها و... دامن زده مى‏شود و غالباً بى‏پاسخ مى‏مانَد ؛ چرا که تخلیه جسم و روان از این هیجانات فزاینده، عملاً ممکن نیست و بدین ترتیب، پیرى زودرس و روان‏پریشى و اختلالات روحى دیگر، پیامدهاى طبیعى آن فضا هستند.

چرا دخترها بیشتر باید خود را بپوشانند؟

یافته‏هاى روان‏شناسى نشان مى‏دهند که توسّل به خودنمایى و خودآرایى، بیشتر در بین دخترانْ رواج دارد. همچنین تجربه بشرى نشان مى‏دهد که در تصاحب قلب‏ها، پسر، شکار است و دختر، شکارچى! همچنان که در تصاحب جسم و وجود مادّى، دختر، شکار است و پسر، شکارچى! میل دختر به خودآرایى، از این حسّ شکارچى‏گرى او ناشى مى‏شود که خداوند براى هدف متعالى «پیوند همسرى» در طبیعت و سرشت او نهاده است.
کم‏تر اتفاق افتاده است که پسران، لباس‏هاى بدن‏نما و آرایش‏هاى تحریک کننده به کار ببرند. بعضى از دختران، بیشتر به حکم طبیعت خاص خود، مى‏خواهند دلبرى کنند و پسر را دلباخته خود سازند. این
 

79

ویژگى، البته فرصت تفکّر و انتخاب عاقلانه را از طرفین مى‏گیرد.
بنابراین، مى‏توان گفت که انحراف برهنگى، از انحراف‏هاى مخصوص دختران یا غالب در آنهاست و لذا دستور پوشش هم براى آنان و به اقتضاى طبیعت لطیف آنان، سختگیرانه‏تر است.
کسانى گفته‏اند که اگر پسران و دخترانْ آزاد باشند، اشباع مى‏شوند و عطش آنها کم‏تر مى‏شود ؛ امّا تجربه جوامع گوناگون، نشان داده است که این چنین نیست. مگر چشم‏چرانى‏ها و روابط غیر قانونى و خشونت علیه زنان و ناامنى فضاهاى اجتماعى براى دختران و... در جوامع آزاد غربى، کم‏تر شده است؟ جسم سالم و روح زیبا و شخصیّت مطلوب اجتماعى، گوهرها و سرمایه‏هاى دختران و پسران جوان‏اند. کدام انسان خردمندى بهترین سرمایه‏هاى خویش را در معرض استفاده هر کس و ناکس قرار مى‏دهد؟
علّتِ بیشتر بودن پوشش قانونى دختران در جامعه و فرهنگ ما، منع کامجویى جنسى از آنان است که قطعاً به دوام بیشتر کانون خانواده و صمیمیت و محبت و دلبستگى بیشتر آنها در زندگى مشترک آینده‏شان خواهد انجامید.
دختر و پسرى که قبل از ازدواج، عفیفانه‏تر زیسته‏اند و ازدواجشان نخستین تجربه آنها در هرگونه رابطه جنسى است، خوش‏بخت‏تر زندگى مى‏کنند. پس در واقع، دختران، با رعایت حدود پوشش، به سلامت زندگى آینده و سالم‏تر ماندن همسر آینده خود، کمک کرده‏اند و البته چنین خویشتندارى و عفافى از سوى پسران نیز تضمین خوبى براى زندگى آینده خود آنهاست.
شاید یک علّت این‏که جوانان امروز در جوامع غربى از ازدواج، گریزان هستند، همین باشد ؛ زیرا آنان ازدواج را براى خود، یک محدودیت مى‏دانند و اکثر کامجویى‏هاى آنها در غیر محیط خانواده و در غیر کادر رسمى و در جریان معاشرت‏هاى آزاد و در محیطهایى غیر از خانه انجام مى‏پذیرد. طبیعى است که براى چنین کسانى، ازدواج، آغاز محرومیت است. برخلاف فرهنگ اسلامى که در آن، ازدواج جوانان، پایان محرومیّت و آغاز یک زندگى نوین و نیز کانون محبّت و فضایى براى کمالجویى و پیشرفتِ دوشادوش است. براى رسیدن به چنین سعادتى است که اسلام، به صورتى جدّى، مسلمانان را از دوستى با جنس مخالف، نهى مى‏کند.

آیا پوشش دختران، مانع رشد آنها نیست؟

پوشش مطلوب اسلام (بدون آن‏که بر نوع خاصّى از پوشش، اصرار بورزیم)، براى دختر، مانع هیچ‏گونه فعالیت فرهنگى و یا اجتماعى و اقتصادى و سیاسى نیست. آنچه موجب به‏هم ریختگى جامعه و فلج شدن نیروهاى فعال اجتماع مى‏گردد، آلوده‏شدن محیط کار و تحصیل و...، با آزاد گذاشتن لذّتجویى‏ها و چشم‏چرانى‏هاى مردان و میدان دادن به عشوه‏گرى‏ها و خودنمایى‏هاى دختران در محیط عمومى است.
اگر در محیط دانشگاه، دختران، بدن خود را بپوشانند و هیچ‏گونه آرایشى نداشته باشند، بهتر درس مى‏خوانند، فکر مى‏کنند و به سخن استادْ گوش مى‏دهند، یا وقتى که در کنار هر پسرى یک دختر آرایش کرده و با وضع نامتناسب (با کلاس و درس)، نشسته باشد؟ انصافاً کدام روش، التهاب را در دختران و پسران، کاهش مى‏دهد و به نفع آنهاست؟ و عقل، کدام را تصدیق مى‏کند؟
آیا اگر پسران ما در خیابان و کوچه و بازار و مدرسه و اداره و کارخانه و... با رفتارهاى فریبنده و سخنان و وعده‏هاى شعارگونه و غیر واقعى، دائماً در صدد یافتن دختران پاک و ساده و صمیمى جامعه باشند و هر بار، با فرو نشستن عشق‏هاى سطحى و خامشان به دیگرى رو کنند، آرامش و امنیّتى براى دختران ما خواهد ماند؟
به تجربه ثابت شده است که هر محیطى که در آن، رفت و آمد و آمیزش کم‏ترى میان دو جنس بوده و پوشش صحیح و حریم خصوصى افراد رعایت شده، در آن‏جا، پسرها و دخترها هم احساس آرامش بیشترى داشته‏اند و در کار و تحصیل، موفق‏تر بوده‏اند.

عفاف، مصونیت است

تقریباً در تمامى فرهنگ‏ها و جوامع، دختر، هر اندازه متین‏تر و با وقارتر و عفیف‏تر حرکت کند و خود را پوشیده‏تر نگه دارد و کم‏تر در معرض تماشاى بیگانگان قرار گیرد، بیشتر مورد احترام و ارزش پسر است. حتى افراد بى‏بندبار هم هنگامى که سر عقل مى‏آیند و مى‏خواهند تشکیل خانواده بدهند، براى گزینش همسر، به دنبال دخترى پاک و عفیف که تا قبل از آن با هیچ پسرى رابطه نداشته باشد، مى‏گردند.
اصولاً افراد پاک و عفیف که به عفاف، شناخته شده‏اند، از دسترس آزاد افراد منحرف و آلوده، به دور هستند. قرآن مى‏فرماید: «رعایت حریم عفاف (در روابط اجتماعى) از سوى زنان، براى این است که به عفاف و پاکى شناخته شوند و از آزار و اذیت بیماردلان، به دور باشند». (احزاب، آیه 59)
خودنمایى یا عرضه کردن خود به نامحرمان، از عزّت و شُکوه دختران مى‏کاهد و علاوه بر آن‏که زمینه را براى نفوذ افراد آلوده و ارتباط با آنان فراهم مى‏سازد، پسران جوان را که باید مظهر اراده و فعالیت و شجاعت و مردانگى و تصمیم باشند، به افرادى هوسباز، چشم چران و لوده و بى‏اراده و ضعیف، تبدیل مى‏کنند.
البته اگر دختران در روابط اجتماعى خود در اجتماعات عمومى لباس ساده بپوشند، کفش ساده به پا کنند و با چادر یا مانتو و روسرى مناسب به مدرسه و دانشگاه بروند، قطعاً خودشان هم آرامش روانىِ بیشترى خواهند داشت و بهتر درس مى‏خوانند.
چه‏قدر خوب است که دختر جوان مسلمان، در اجتماع، آن‏چنان رفتار کند که علائم عفاف و وقار و سنگینى و پاکى از او هویدا باشد و به این صفات، شناخته شود. تنها در این صورت است که بیماردلان (که به دنبال شکار مى‏گردند) از او مأیوس مى‏شوند.
این، تقریباً یک اصل همیشگى است که پسران ولگرد، به دنبال دختران جِلف و سبک و خودنما مى‏گردند. این‏گونه دختران، گویى وضع لباس و پوشش، راه رفتن و سخن گفتنشان، معنادار است و به زبان بى‏زبانى مى‏گویند: به من توجه کن! به‏سوى من نگاه کن! مرا تعقیب کن! و... درحالى‏که عفاف و رفتار و حرکات سنگین و با وقار دختر دیگر، مى‏فهماند که دست تعرّض از این حریم، کوتاه است و هیچ پسرى جرئت نمى‏کند به او تعرّض یا بى‏احترامى کند.
دختران خوب جامعه ما، انصاف دهند که آیا حقیقت، جز این است؟

1.  سوره بقره، آیه 143.
2.کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 19، ح 4971 .
3. همان، ص 18، ح 4969 .
4. الکافى، ج 5، ص 559
5.  سوره احزاب، آیه 32 .
6. الکافى، ج 2 ، ص 648.


موضوعات یادداشت

::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

51985

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
فقط به خاطر تو
::لوگوی دوستان::

::لینک دوستان::
::آوای آشنا::
::صدای خودم::
::اشتراک::
 
::وضعیت من در یاهو::
::آرشیو::
::طراح قالب::